شنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۷ - ۰۶:۳۵
۰ نفر

لیلا رضایی: شاید تخیل اولین عنصری باشد که نویسنده موج و مرجان در عین رئال بودن فضای داستان، از آن بهره گرفته است...

  اما تخیل درصدد باورپذیر کردن تمام وقایع ساده‌ای است که به گفته خود نویسنده از سال‌های 1348 تا 1367در خرمشهر اتفاق افتاده است. تحقیقاتی که او در این باره انجام داده است، مطالعات و گفت‌وگوهای مستقیمش نهایتا به موج و مرجانی منجر شده که رضا رئیسی خالق آن است.

داستان از کویت شروع می‌شود؛  از 25 آبان 1348.  دقایقی از ساعت 5 گذشته و درست در نقطه‌ای که خواننده انتظار ندارد سروکله مردی دور از ذهن، ناگهان در داستان پیدا می‌شود؛ جناب صدام!

زبانی که نویسنده در داستان انتخاب کرده به نوعی بازتاب‌دهنده زبان معیار جامعه آن زمان است و این شاید یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های موج‌ومرجان باشد که به اقتضای  فضای داستان به خوبی از آن استفاده شده است.

در واقع موج و مرجان می‌رود که به یک رمان کاملا تاریخی مستند تبدیل شود.  نویسنده در طول رمان، مشغول دادن اطلاعات به خواننده است،  طوری که اگر هر خواننده‌ای که با تاریخ جنگ تحمیلی علیه ایران آشنایی نداشته باشد، با خواندن موج و مرجان از چم و خم قضیه به خوبی مطلع می‌شود. اما اینکه او چرا این همه اطلاعات جنگی و تاریخی را در قالب رمان عرضه می‌کند، قطعا علاقه‌مندی‌های او به این سبک و سیاق را می‌رساند که اتفاقا کار سهل و آسانی نبوده است و نیست. اما شیوه ارائه اطلاعات که بعضی جاها با ضرب و زور  و شعار همراه است ضربه اصلی را به بدنه رمان وارد آورده است: مسئله غارته. . .  مسئله نفته.  همه دندون تیز کردن. . .

او بدون هیچ واهمه‌ای از تمام جزئیات می‌گوید: مرد سرپوش سطل زباله را که بلند می‌کند، دسته‌ای مگس به‌صورت ابرهای سه گوش، به بیرون هجوم می‌آورد. مرد، ماهی گنده‌ای را داخل سطل آشغال می‌اندازد و سرپوش را می‌گذارد، سپس به سمت طبق ماهی‌ها بر‌می‌گردد و الی آخر!اما همه این اتفاقات مختص روزهای قبل از سال 1359 است و سال جنگ؛ یعنی اتفاقاتی که موجب حادث شدن جنگ تحمیلی شده است.

آدم‌ها همه دنبال‌کننده دغدغه‌های تاریخی نویسنده هستند و نویسنده سعی دارد که همه دانسته‌ها و ندانسته‌های خود را با سرعت تمام به مخاطب انتقال بدهد و برایش هیچ فرقی نمی‌کند که خواننده از ناخودآگاه خود در مورد منابع اطلاعاتی پاسخی از ذهن کنجکاو خود بپرسد و اینکه در پایان او در یک صفحه به منابع اشاره می‌کند که شاید چندان به کار خواننده نیاید،  چرا که وقتی خواننده در بستر داستان قرار بگیرد، اتفاق افتادن یا نیفتادن آن، بیش از این برایش نمی‌تواند اهمیت داشته باشد.

هرچیزی که در طول موج و مرجان‌پا به عرصه می‌گذارد و حیات می‌یابد، در جهت به خدمت گرفتن رمان است. هیچ عنصری ساز مخالف نمی‌زند.  به همین دلیل است که به‌نظر می‌رسد رمان از یک طرح یک خطی پیروی می‌کند و همه آدم‌ها مانند شاخه‌هایی‌اند که نهایتا به بدنه اصلی آن متصل می‌شوند.

اما او در هر حال حس‌ها را به خواننده منتقل می‌کند، حتی وقتی قرار است رمان به پایان برسد در صفحات پایانی او این حس را به راحتی انتقال می‌دهد: «چراغ کنسولگری عراق در شهر خاموش است. فعالیت های‌کنسولگری، بعد از حوادث اخیر و آشکار شدن روز به روز دخالت‌های مستقیم عراق، کمتر شده است.» با کلماتی نظیر محدود و کنترل شده، کمتر شده و...  خواننده کم کم متوجه می‌شود که دارد به پایان ماجرا نزدیک می‌شود.

کد خبر 71065

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز